خرداد 97
سی هفت ماهگی و اولین ماه تجربه ورود به چهارمین سال زندگی گل پسرم از اتفاق های این ماه گفتار شیرین و دلچسبته که حسابی کامل شده و البته فراتر از تصور ی حرفایی میزنی که ساعت ها همرو مات و مبهوت میکنی و قدرت تخیلت حسابی قوی شده و خیال پردازی میکنی و مثلا موقع خواب دیگه شما قصه میگی و بعضی وقت ها قصه زندگیمون رو طبق تصورات خودت میسازی و بیان میکنی که خیلی جالبه لباسات رو خودت انتخاب میکنی و وقتی میخوایم بریم مهمونی هر چی دلت میخواد میپوشی و خواهش منم فایده نداره و بهم میگی امیر اینو دوست داره، مامان جان این خوشگله علاقت به بابا و مخصوصا من خیلی زیاد شده هر جا که بابا بره باهاش میری حتی ی خرید کوچولو از سرکوچه، حسابی همراهش شدی و بابا واس...