وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

خرداد 97

سی هفت ماهگی و اولین ماه تجربه ورود به چهارمین سال زندگی گل پسرم از اتفاق های این ماه گفتار شیرین و دلچسبته که حسابی کامل شده و البته فراتر از تصور ی حرفایی میزنی که ساعت ها همرو مات و مبهوت میکنی و قدرت تخیلت حسابی قوی شده و خیال پردازی میکنی و مثلا موقع خواب دیگه شما قصه میگی و بعضی وقت ها قصه زندگیمون رو طبق تصورات خودت میسازی و بیان میکنی که خیلی جالبه لباسات رو خودت انتخاب میکنی و وقتی میخوایم بریم مهمونی هر چی دلت میخواد میپوشی و خواهش منم فایده نداره و بهم میگی امیر اینو دوست داره، مامان جان این خوشگله علاقت به بابا و مخصوصا من خیلی زیاد شده هر جا که بابا بره باهاش میری حتی ی خرید کوچولو از سرکوچه، حسابی همراهش شدی و بابا واس...
31 خرداد 1397

تولد سه سالگی

تولد ثمره عشمون شده، سه سالگیت مبارک پسرم  عموما من و بابا کاراها رو دقیقه 90 انجام میدیم و جالبه برام همیشه خیلی قشنگ و به موقع کارامون هم انجام میشه، به مناسبت تولدت ی مهمانی گرفتیم و جالبه بدونی روز تولدت امسال مصادف شد با شب جمعه که مهمونی رو لذت بخش تر کرد، و افراد درجه یک رو دعوت کردیم من مسئول درست کردن دسر و ژله بودم و غذا ها رو از رستوران سفارش دادیم چون چندین مدل غذا سرو کردیم و بابا اصرار داشت به من فشار میاد و نباید این همه زحمت بکشم (ممنونم همسری که به فکر منی) در کنار کاراها دیزاین تولدت هم با بابایی انجام دادیم، کلی در مورد تم تولدت فکر کردم و برنامه های زیادی داشتم که شما همه رو به هم زدی و روزی که واسه خرید وسیله ها ...
7 خرداد 1397
1